سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 142 ، بازدید دیروز: 448 ، کل بازدیدها: 13184557


صفحه نخست      

من و تو هر دو به یک شهر و ز هم بی خبریم

بدست علیرضا بابایی در دسته علی محمد محمدی تاریخ : 93/2/13 ساعت : 9:10 صبح

من و تو هر دو به یک شهر و ز هم بی خبریم

 

من و تو هر دو به یک شهر و ز هم بی خبریم

هر دو دنبال دلِ گمشده ای ، دربدریم

 

ما که محتاج نفسهایِ همیم ، آه ! چرا

از کنار تنِ یخ کرده ی هم می گذریم؟

 

ما دو کبکیم – هواخواهِ هم – امّا افسوس

هردو پر بسته ی چنگالِ قضا و قدَریم

 

آسمان ، یا که قفس !؟ آه ! چه فرقی دارد

سرِ پرواز نداریم که ، بی بال و پَریم

 

حال ، دیگر من و تو ، فاصله مان فرسنگ است

گرچه دیوار به دیوارِ هم و "در " به "دریم "

 

همه ی ترسم از این بود : می آید روزی

من و تو هر دو به یک شهر و ز هم بی خبریم

 

علی محمد محمدی


با تشکر از سارا بخاطر پیشنهاد این شعر

دیگر اشعار : علی محمد محمدی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

می شوی با من عجین، حتی از این هم بیش تر

بدست علیرضا بابایی در دسته احسان نصری تاریخ : 93/2/11 ساعت : 10:5 عصر

می شوی با من عجین، حتی از این هم بیش تر

 

می شوی با من عجین، حتی از این هم بیش تر

می شوی حتی "خودم"، حتی ز "خود" هم، خویش تر

 

هرچه دنیا می تواند بعد از این زخمم زند

زخم دنیا "زهر عقرب"، خنده ات هم نیشتر

 

بعد از این تنها تو را، چشمم تماشا می کند

می شود چشمان من حتی از این درویش تر

 

من فقط افسوس این را می خورم، اینکه چرا

آشنا با من نبودی از زمانی پیش تر؟

 

عاشقی را ما به شکل دیگری معنا کنیم

"عقل" و "دل" همراه با هم، مصلحت اندیش تر

 

گرچه عشقی این چنین را بر نمی تابد جهان

من شنیدم: هرکه بامش بیش، برفش بیش تر

 

چند ماهی دیگر از خدمت نمانده، بعد از آن

خطبه عقدی می کند ما را به هم، همخویش تر

 

احسان نصری

سرباز عاشق


دیگر اشعار : احسان نصری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت

بدست علیرضا بابایی در دسته سعید بیابانکی تاریخ : 93/2/11 ساعت : 1:1 عصر

ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت

 

ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت

بر سینه می فشارمت، اما ندارمت

 

ای آسمان من که سراسر ستاره ای

تا صبح می شمارمت، اما ندارمت

 

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک

بر دیده می گذارمت، اما ندارمت

 

می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان

در باغ دل بکارمت، اما ندارمت

 

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل

بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت

 

سعید بیابانکی


تشکر از سارا بخاطر پیشنهاد این شعر


دیگر اشعار : سعید بیابانکی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

شکستنی تر از آنم که سنگ برداری

بدست علیرضا بابایی در دسته مجتبی صادقی تاریخ : 93/2/10 ساعت : 12:3 عصر

شکستنی تر از آنم که سنگ برداری

 

شکستنی‌تر از آنم که سنگ برداری

و یا به خاطره‌ای دیرسال بسپاری


تویی که می‌روی از پیش من ، نمی‌دانم

چه‌قدر از من و حال دلم خبر داری ؟


من و دل و غزلم سال‌هاست زندانیم

در این اتاقک مرطوب چاردیواری


گره زدند مرا مثل عنکبوتی پیر

به تار حوصله‌ی روزهای تکراری


مرا بگیر و تماشا کن و سپس بشکن

همیشه آینه پیدا نمی‌کنی .. آری ..


 مجتبی صادقی 


دیگر اشعار : مجتبی صادقی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی

بدست علیرضا بابایی در دسته نادر صهب تاریخ : 93/2/8 ساعت : 1:59 عصر

تو به اندازه ی تنهایی من زیبایی

 

تو نه مهتاب و نه خورشیدی و نه دریایی

تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی

 

تو پر از حرمت بارانی و چشمت خیس است

حتم دارم که تو از پیش خدا می آیی

 

مثل اشعار اهورایی باران پاکی

و به اندازه ی لبخند خدا زیبایی

 

خواستم وصف تو گویم همه در یک رویا

چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی

 

مثل یک حادثه ی عشق پر از ابهامی

و گرفتار هزاران اگر و امایی

 

ای تو آن ناب ترین رایحه ی شعر بهار

تو مگر جام شرابی که چنین گیرایی؟

 

من به اندازه ی زیبایی تو تنهایم

تو به اندازه ی تنهایی من زیبایی

 

عاشقی را چه نیازست به توجیه و دلیل

که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی

 

نادر صهب


دیگر اشعار : نادر صهب
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

فکرِ عکس تو پُر از صحنه ی رویایی بود

بدست علیرضا بابایی در دسته فاطمه سادات بحرینی تاریخ : 93/2/6 ساعت : 9:2 عصر

فکرِ عکس تو پُر از صحنه ی رؤیائی بود

 

فکرِ عکس تو پُر از صحنه ی رؤیائی بود

دمِ چشمان تو در عکس مسیحائی بود

 

قد برافراشته بودی که مرا دل ببری

حالت قامتِ تو حالت زیبائی بود

 

روی خاکِ لبِ یک جاده چنان می رفتی

جای پای تو درین عکس، عجب جائی بود

 

گرچه لبخند ِ تو تلخ َست ولی باور کن

خنده ی ناز تو از دور، تماشائی بود

 

بوسه باران شده ای، دست خودم نیست گلم

دختر نازِ نگاهِ تو چه بابائی بود

 

 

فاطمه سادات بحرینی

دختر ِ ناز ِ نگاه ِ تو چه بابائی بود


دیگر اشعار : فاطمه سادات بحرینی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

نشسته نقش نگاهت به چشم خواب زده

بدست علیرضا بابایی در دسته علی ارجمند تاریخ : 93/2/3 ساعت : 11:3 عصر

پرنده مرده

 

نشسته نقش نگاهت به چشم خواب زده

چنانکه ماه تنش را به حوض آب زده


امید آب ندارد پرنده ی عطشم

زبسکه بال به امید هر سراب زده


شبیه رود به دنبال نرمی دریا

عبور کرده ام از زندگی شتاب زده


چگونه شک نکنم دست مهربانش را؟

به حسن نیّت این مردم نقاب زده؟


بخواب ای شب رویا ، چرا که مهتابت

حلول کرده دراین سایه های خواب زده


اگرچه جای سفر روی برف می ماند

به ردپای من انگار آفتاب زده

 

 

علی ارجمند


دیگر اشعار : علی ارجمند
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

اصرار نکن... ما شدنِ ما شدنی نیست

بدست علیرضا بابایی در دسته ‏محمد عابدینی تاریخ : 93/2/2 ساعت : 11:11 صبح

اصرار نکن... ما شدنِ ما شدنی نیست تردید نکن... این گره ها وا شدنی نیست

 

اصرار نکن... ما شدنِ ما شدنی نیست

تردید نکن... این گره ها وا شدنی نیست

 

این مثنوی حسرت و بغض و غم و آهم

در دفتر اشعار دلت جا شدنی نیست

 

صد ابر اگر تا ابد الدّهر ببارند

این برکه ی قحطی زده دریا شدنی نیست

 

در فرش غزل نقش تو را بافته ام تا

این فاصله را پر کنم... اما شدنی نیست

 

کم وعده بده... موعد انگور گذشته است

این غوره ی هجر است که حلوا شدنی نیست

 

دلبسته ی مویی شده ام... سرنخ این عشق

در خرمن گیسوی تو پیدا شدنی نیست

 

من دور تو می گردم و می گردم و این دور

هر چند محال است... ولی ناشدنی نیست

 

‏محمد عابدینی


وبلاگ شاعر:http://mabedini.parsiblog.com/


دیگر اشعار : ‏محمد عابدینی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

تو از اعجاز هم بالاتری، بانوی زیبایم

بدست علیرضا بابایی در دسته عادله کلوشانی تاریخ : 93/1/30 ساعت : 8:55 عصر

تو از اعجاز هم بالاتری، بانوی زیبایم

 

تو از اعجاز هم بالاتری، بانوی زیبایم

تو طناز خدایی ،مادری، بانوی زیبایم

 

تو از جنس لطیف عشق،نه شاید اهورایی

تو اصلا از دیار دیگری،بانوی زیبایم

 

بهشت آفرینش زیر پایت عالمی دارد

دل از افلاکیان هم می بری،بانوی زیبایم

 

همه مهری، همه نوری،همه عشقی،همه شوری

تواز هرچه بگویم برتری،بانوی زیبایم

 

دم پاک مسیحایی،نفسهایت حیات افزا

توبا خود زندگی می آوری، بانوی زیبایم

 

چوبرگ گل لطیفی،نازکی،زیبا و خوش عطری

به قربانت که از گل بهتری بانوی زیبایم

 

چراغ خانه ای، آرام قلبی،کوه امیدی

تونور چشمی و تاج سری ،بانوی زیبایم

 

وجودت مایه ی امن من و عرفانه وباباست

تو معنای بلند مادری،بانوی زیبایم

 

عادله کلوشانی


دیگر اشعار : عادله کلوشانی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ­ساز است

بدست علیرضا بابایی در دسته آرش شفاعی تاریخ : 93/1/28 ساعت : 6:38 عصر

تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ­ساز است

 

تقصیر تو شد شعرم اگر مسأله ­ساز است

زیبایـی  تو  بیش­تر از حدّ مجاز است

هرچند که پوشیده غزل گفته­ ام از تو

گفتند به اصلاحیه ی تازه نیـاز است

گفتند و ندیدند کـه آتش نفسـم من

حتّی هوس بوسه ی تو روح­ گداز است

تو آمدی و پلک کسی بسته نمی شد

آن دکمه ی لامذهب تو باز که باز است

مغـرورتر از قویـی در حوضچه ی پـارک

که دور و برش همهمه ی یک گله غاز است

گیسوت بلند است و گره دارد بسیار

جذابیت قصه­ ات از چند لحـاظ است

از زلف تـو یک تار بـه رقص آمده در باد

چابک­تر از انگشت زنی چنگ نواز است

عشق تو تصاویر بهارانه ی چالوس

پردلهره مانند زمستان هراز است

چون سمفونی نابغه­ ای یک­سره در اوج

وقتی که نشیب است؛ زمانی که فراز است

ای کـاش که هر روز بیایی و بگویـم  :

می خواهم عاشق بشوم باز؛ اجازه است؟!

 

آرش شفاعی


دیگر اشعار : آرش شفاعی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >

محبوب کردن