سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 318 ، بازدید دیروز: 377 ، کل بازدیدها: 12927064


صفحه نخست      

کافیست تا که از سر این کوچه بگذرد...

بدست در دسته حمید چشم آور تاریخ : 93/2/31 ساعت : 7:0 صبح




گیسو به دست می کشد از رخ نقاب را

تا  شرم  در  نقــاب  کشد  آفتـــــاب  را


با غمزه ای کشیده به جریان جزرو مد

دریــا و رودخانـــه و جــــوی وسراب را


پلک از حریر بسته حصاری به دور چشم

مو از هوس به دور تنش پیــــچ و تـاب را


کافیست تا که از سر این کوچه بگذرد

تا شط خون کند جگر شیخ و شاب را

 

با هر قدم به دفتــر شعرم می آورد

عطر نسیم وسوسه انگیز خواب را


وقتی ((گناه عشق)) برایم مقدر است

دیگر چـــه حاجتیست بجویـــم ثواب را


ما عشق را به خلوت شبها سپرده ایم

از ما بـــه پند شیـــخ بگــو این جواب را:


-دوزخ سزای ماست به تاوان عشق اگر

من  راضیـــم بــــه  داشتن  او  عذاب را









"حمید چشم آور"

دیگر اشعار : حمید چشم آور




شبیـه  مورچـــــه ای زیــــــر پـــا  لگد  شده ام

و مدتی است که حس می کنم جسد شده ام


بــــرای من کـــــــــــه دروغ بزرگتان بودم

سعادتی است که امروز مستند شده ام


من از شبی که به پوچیم طعنه زد شیطان

به خــویش آمدم امروز اگــــر عدد شده ام


از آن شبی که مسیر خدا دوتا می شد

اسیــر حیله ی هر پـــای نابلد شده ام


شبیه نیمه ای از سایه ی خودم هر شب

کـــه دربه در پی آن نیمه می رود شده ام


و مثــل سیـگاری بعــد آنکه دود شدم

به زیر پاشنه ی کفشتان لگد شده ام


من آن ستاره ی تاریک و بی نشان هستم

کـــه در حوالـــی شهــر شما رصد شده ام

 

مرا بـــه چوبـــه ی دار درخت ها بستید

به جرم آنکه از این کوچه باغ رد شده ام










"حمید چشم آور"

دیگر اشعار : حمید چشم آور

محبوب کردن