سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 477 ، بازدید دیروز: 377 ، کل بازدیدها: 12927223


صفحه نخست      

محتاج نورم سایه ات را از سرم بردار

بدست علیرضا بابایی در دسته محمدتقی عزیزیان تاریخ : 94/2/7 ساعت : 3:9 عصر

آیینه می گیری دهانت می شود تکرار
دنیا لبالب می شود با یاغیِ خونخوار
با حرْکتِ بالا و پایین های ابرویت
آشفتگی ها می کشد وضعیت بازار
حتی ضمانت هم مرا ایمن نخواهد کرد
سرگرم کشتارند چاقوهای ضامن دار
درد است و می دانم تحمل کردنش سخت است
باشد برو تنهایی ام را بر زمین بگذار
حالم بداست اما دلم با گریه کردن نیست
محتاج نورم سایه ات را از سرم بردار
رفتی تمام خوشه ها پشت سرت رفتند
خوابانده بودی ببرها را جای گندمزار
"محمدتقی عزیزیان"

دیگر اشعار : محمدتقی عزیزیان
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

غصه دارد ، به سَرِ نِی پسری داشته باشد

بدست علیرضا بابایی در دسته محمدتقی عزیزیان تاریخ : 93/12/21 ساعت : 4:8 عصر

غصه دارد ، به سَرِ نِی پسری داشته باشد
غصه دارد ، به سَرِ نِی پسری داشته باشد
یا پسر ، مادرِ خونین جگری داشته باشد
موج در موج پریشانی و اشک و آه است،
اگر از سیلیِ مادر خبری داشته باشد
روضه خوان نیستم اما ، بدنش می لرزد،
هر که در حافظه دیوار و دری داشته باشد...
باد پیچید در آن کوچه و گل پرپر شد
تا علی باز دلِ شعله وَری داشته باشد
شانه ام زیر غمت ماند ولی می آید
مردی از دور که با خود تَبَری داشته باشد...
محمدتقی عزیزیان

دیگر اشعار : محمدتقی عزیزیان
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن