سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 369 ، بازدید دیروز: 361 ، کل بازدیدها: 13184336


صفحه نخست      

زیر باران بنشینیم که باران خوب است

بدست علیرضا بابایی در دسته ناصرحامدی تاریخ : 92/11/16 ساعت : 4:33 عصر

زیر باران بنشینیم کـه باران خــــوب است  گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است

 

زیر باران بنشینیم کـه باران خــــوب است

گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است

 

با تــو بی تابی و بی خوابـی و دل مشغولی

با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است

 

روبرویــم بنشین و غزلـــی تـازه بخـــوان

اندکی بوسه پس از شعر فراوان خوب است

 

گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است

زندگی با تو...کنار تو...به قرآن خوب است

 

 

ناصرحامدی


دیگر اشعار : ناصرحامدی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

تو در معادله های چهار مجهولی

بدست علیرضا بابایی در دسته فاطمه اختصاری تاریخ : 92/11/16 ساعت : 1:45 عصر

 تو در معادله های چهار مجهولی


تو در معادله های چـــهار مجــهولـــــــی

به ضرب و جمع عددهای فرد مشغولی

 

ببین دوباره مـــــرا در خودت کـــم آوردی

که ضلع گمشده ام توی خواب هذلولی

 

من آن سه نقطه ی گیجم پس از مربّع ها

کـــــه می رسد به تو از این روابط طولــی

 

دو تا پرنده که از پشت بام می افتند

دو تا پرنـده در این اتفاق معمولــــی   -

 

« شبیــــه بچگیای من و تــــو هـــــی مردن»

« دو تا پلندمو کشتی؟ چلا؟ همین جولی؟ »

 

نگاه کن ! پس از این گریه چی بجا مانده؟

دو چشــــم قرمز خسته شبیـــه گلبولی -

 

که لیز می شود از بوسه های غمگینت

تو در تصّـــور من شکل فعل مجهولـــــی

 

 

فاطمه اختصاری


دیگر اشعار : فاطمه اختصاری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

گزینه های روی میز

بدست علیرضا بابایی در دسته محمدمهدی سیار تاریخ : 92/11/14 ساعت : 11:38 صبح

گزینه های روی میز

یک 

لحظه لحظه خاطرات بهمنی که یک دفعه بهار شد

بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و یاسمن

بهمنی که غرق شوق و شور بود، انفجار نور بود

 

دو

سرزمینی که نگاش به آسمونه و حسابش از زمین جداست

ذره ذره خاکش از غرور و غیرته

سرزمینی که شن کویرشم، لشکر خداست

 

سه

بغض ناتموم مادری بالاسر جنازه ی پسر

بغضی که یک‌مرتبه صدا میشه سکوت رو میشکنه

ای تموم بچه‌هام فدای تو یا حسین

این گلم نثار کربلای تو یا حسین

ای پدر و مادرم فدای تو یا حسین

زندگیم فدای کربلای تو یا حسین

 

چهار

ایستادن یه نوجوون بدون ذره‌ای ترس و آرزو

روبروی تانک‌های روبرو

 

پنج

اهتزار پرچم سه رنگ

روی گنبد مسجدی که زخمه ی گلوله‌هاست

خنده‌های مردمی که یک صدا می‌گن

«فتح شهر خون کار خداست»

 

شش

آسمونی که پر از نوای ربناست

آسمونی که قرق شده با شهاب و رعد و صاعقه

با آیه ی «و ما رمیت اذ رمیت»

آسمونی که کابوس کرکساست

 

هفت

چشمه چشمه موج موج

کوچه کوچه رود رود

تو خیابونا به هم رسیدن و یکی شدن

شکستن سردی دی و غرور اهرمن

 

حالا بازم بشمارن

اینا گزینه‌های روی میز ماست

حالا بازم بشمرید

گزینه های روی میزتون چیاست

حالا بازم بشمرید

همه میدونن این آخرای قصه ی شماست

هفتششپنجچهارسهدویک

 

 

دکتر محمدمهدی سیار

 


 

دانلود کلیپ  و موسیقی این شعر با صدای حامد زمانی

دانلود کلیپ

دانلود  موسیقی با کیفیت 32kb

دانلود موسیقی با کیفیت 128kb


دیگر اشعار : محمدمهدی سیار
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

نشانم داد چشمانت خدایى را که در دین است

بدست علیرضا بابایی در دسته حجت حصاری تاریخ : 92/11/14 ساعت : 9:34 صبح

نشانم داد چشمانت خدایى را که در دین است  و دانستم که او هم بى گمان موهاش زرین است

 

نشانم داد چشمانت خدایى را که در دین است

و دانستم که او هم بى گمان موهاش زرین است

 

نمیدانم چه پیوندیست بین چشم و لبهایت

که در چشمت عسل دارى ولى لبهات شیرین است

 

درون سینه ى سنگین تو عشاق جان کندند

که حالا با شکوهى مثل دیوارى که در چین است

 

زمانى عشق شیرین کوه ها را جابه جا مى کرد

و حالا تیشه ى فرهاد بر این عشق خوشبین است

 

بدان تقدیر جز این نیست باید مال من باشى

تو زیبایى پرى تاوان زیباییت سنگین است

 

 

حجت حصاری


دیگر اشعار : حجت حصاری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

من مدتی ست ابر بهارم برای تو

بدست علیرضا بابایی در دسته مهدی فرجی تاریخ : 92/11/13 ساعت : 5:26 عصر

ماهی مرده کنار دریا

 

من مدتی ست ابر بهارم برای تو

باید ولم کنند ببارم برای تو

 

این روزها پر از هیجان تغزّلم

چیزی به جز ترانه ندارم برای تو

 

جان من است و جان تو، امروز حاضرم

این را به پای آن بگذارم برای تو

 

از حد «دوست دارمت» اعداد عاجزند

اصلاً نمی شود بشمارم برای تو

 

این شهر در کشاکش کوه و کویر و دشت

دریا نداشت دل بسپارم برای تو

 

من ماهی ام تو آب، تو ماهی من آفتاب

یاری برای من تو و یارم برای تو

 

با آن صدای ناز برایم غزل بخوان

تا وقت مرگ حوصله دارم برای تو

 

مهدی فرجی


دیگر اشعار : مهدی فرجی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

جنون زلف هایت برده از من باز، بازی را

بدست علیرضا بابایی در دسته مرتضی خدایگان تاریخ : 92/11/13 ساعت : 4:47 عصر

جنون زلف هایت برده از من باز، بازی را  بیا پایان بده مردانه این گیسو درازی را

 

جنون زلف هایت برده از من باز، بازی را

بیا پایان بده مردانه این گیسو درازی را

 

بکش ابرو، بزن چاقو، بده مرهم، خدایی کن

به شدت دوست دارم این مدل بنده نوازی را

 

تمام پاره خط های تنم را قطع کن با وصل

بر اندازیم این قانون خط های موازی را

 

فقط تو می توانی قاتل یک شهر باشی، بعد

به یک لبخند برداری کلاه هر چه قاضی را

 

بیا با اتحادی مزدوج حل شو در آغوشم

که از بنیاد برداریم اضلاع ریاضی را

 

دهان دائم الخمرِ خُمت را بسته تر کن باز

بیا از رو ببر یکجا، زکریاهای رازی را

 

 

مرتضی خدایگان

تمام پاره خط های تنم را قطع کن با وصل  بر اندازیم این قانون خط های موازی را


دیگر اشعار : مرتضی خدایگان
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

غزل سرودم و گفتی که شاعران آری!

بدست علیرضا بابایی در دسته حسین زحمتکش تاریخ : 92/11/13 ساعت : 4:15 عصر

غزل سرودم و گفتی که شاعران آری!  بگو بگو تو به من هر چه در دلت داری

 

غزل سرودم و گفتی که شاعران آری    !

بگو بگو تو به من هر چه در دلت داری

 

بخاطر تو به سیگار لب زدم گفتی

بدم می آید از این شاعران سیگاری

 

چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو

چه بی ملاحظه گفتی: چقدر بیکاری!

 

ولی دوباره برایت غزل سرودم من

ولی دوباره بر آن وزن های تکراری

 

مفاعلن...فعلاتن...مفاعلن... گریه

مفاعلن...فعلاتن...مفاعلن.. زاری

 

 

حسین زحمتکش

 


با تشکر از    میم...  به خاطر  پیشنهاد این شعر

 


دیگر اشعار : حسین زحمتکش
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم

بدست علیرضا بابایی در دسته بهروز یاسمی تاریخ : 92/11/12 ساعت : 12:4 صبح

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم  باید چـــه بگویم به پرستار جوانم؟

 

ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم

باید چـــه بگویم به پرستار جوانم؟

 

باید چه بگویم؟ تو بگو، ها؟ چه بگویم

وقتی کـــه ندارد خبــــر از درد نهانم؟

 

تب کرده ام امــا نه به تعبیر طبیبان

آن تب که گل انداخته بر گونه جانم

 

بیمـــــاری من عامل بیگانـــه ندارد

عشق تو به هم ریخته اعصاب و روانم

 

آخر چه کند با دل من علم پزشکی

وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم؟

 

لب بسته ام از هرچه سوال ست و جواب ست

می ترسم اگـــر بـــــاز شود قفــل دهانـــم  -

 

این گرگ پرستار به تلبیس دماسنج

امشب بکشد نام تـــو از زیـر زبانــم!

 

می پرسد و خاموشم و می پرسد و خاموش...

چیزی کــــه عیان ست چه حاجت به بیانم

 

بهروز یاسمی


دیگر اشعار : بهروز یاسمی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

می خواهم از این آینه ها خانه بسازم

بدست علیرضا بابایی در دسته حامد حسیخانی تاریخ : 92/11/10 ساعت : 5:24 عصر

می خواهم از این آینه ها خانه بسازم یک خانه برای تو جداگانه بسازم

 

می خواهم از این آینه ها خانه بسازم

یک خانه برای تو جداگانه بسازم

 

یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل

با دور نمای پَر پروانه بسازم

 

من در بزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم

آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟

 

هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من

با نان تن داغ تو صبحانه بسازم

 

شاید به سرم زد ، سر ظهری ، دم عصری

در گوشه آن مزرعه میخانه بسازم

 

وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز

یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم

 

می ترسم از آن روز خرابم کنی و من

از خانه آباد تو ویرانه بسازم

 

 

حامد حسیخانی


دیگر اشعار : حامد حسیخانی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار

بدست علیرضا بابایی در دسته علیرضا بدیع تاریخ : 92/11/10 ساعت : 4:0 عصر

دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار  عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار

 

دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار

عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار

 

رفتنش یک شب دمار از روزگار من کشید

می کشم روزی که برگردد دمار از روزگار

 

تا بیاید، چوب بُر از من تبرها ساخته

آن سپیدارم که از کوچ کلاغش سوگوار

 

حرف حق گفتم ولی خون مرا در شیشه کرد

بیشتر گل می کند انگور بر بالای دار

 

سفره ام را پیش هر کس وا کنم رسوا شوم

دوستان روزه خوار و دشمنان راز دار

 

رود تمثیل روانی نیست در تشبیه آن

گیسوان تابدار و بوسه های آبدار

 

سال مار دوستانم با عسل تحویل شد

سال من ای دوست _دور از جان او_ با زهر مار

 

 

علیرضا بدیع

 


با تشکر از    میم...  به خاطر  پیشنهاد این شعر

 


دیگر اشعار : علیرضا بدیع
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

<   <<   66   67   68   69   70   >>   >

محبوب کردن