تویی که شهره ی شهری به شعر و خوش سخنی
خودت به مدعیانت بگو که مال منی
من از اهالی دریایم اهل آبی عشق
که غیر چشم تو هرگز نداشتم وطنی
به بیستون غرورم قسم که می خوردم
از ابتدای تولد به درد کوه کنی
فقط برای تو دریاست موج موج تنم
چه می شود که بیایی شبی به آب تنی
تنت به رقص درآید به وزن این غزلم
به تن تتن تنتن تن تتن تتن تتنی
هزاربار به من قول می دهی نروی
ولی چه سود که هربار عهد می شکنی
تو حبس می شوی آخر شبی در آغوشم
به جرم دزدی قلبم به جرم راهزنی
منم که مرد نبودم ولی تو در عوضش
به راستی که لطیفی به راستی که زنی
محمد سعید شاد
دیگر اشعار : محمد سعید شاد
نویسنده : علیرضا بابایی