سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 1136 ، بازدید دیروز: 792 ، کل بازدیدها: 13106448


صفحه نخست      

هر آنچه پای درختانم آب می گیرم

بدست علیرضا بابایی در دسته علی حیات بخش تاریخ : 93/1/7 ساعت : 8:25 صبح

ماهی سرخ در دست

 

هر آنچه پای درختانم آب می گیرم

فسرده برگی و زردی ، جواب می گیرم

 

من از قبیله ی دلدادگان ِ بی خوابم

که دست دلبر خود را به خواب می گیرم

 

امید من به وصالت ، امید آن مردی است

که گفت ماهی ِ سرخ از سراب می گیرم

 

چنان وجود مرا رنجه کرده این دوری

که در کنار تو هم اضطراب می گیرم

 

ولو به ثانیه ای سهم دست هایم باش

به قدر این که ببینم حباب می گیرم 

 

علی حیات بخش


دیگر اشعار : علی حیات بخش
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

هوا بدون شما حاصلش نفس دردست

بدست علیرضا بابایی در دسته علی حیات بخش تاریخ : 92/11/25 ساعت : 6:1 عصر

هوا بدون شما حاصلش نفس دردست  ببین که دوریتان بر سرم چه آوردست

 

هوا بدون شما حاصلش نفس دردست

ببین که دوریتان بر سرم چه آوردست

 

چه فرق می کند اردیبهشت و آذر ماه ؟  !

که هر چه بی تو بروید به چشم من زرد ست

 

همیشه من و خیالت کنار هم زوجیم

اگرچه هر که بگوید به من که" یک " فرد است

 

وفا به عشق کسی که کنون کنارت نیست

رویه ایست که در منطق هوس طردست

 

ز دست بخل زمانه نمی چکد آبی

بگو چگونه بگیرم تو را از این تردست؟!

 

بیا! برای تو شعرهای ساده می خوانم

فقط نپرس که لیلی زن است یا مردست!

 

 

علی حیات بخش


دیگر اشعار : علی حیات بخش
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

گیرم فرامـوشت کنم ، در گیر و دار روزها

بدست علیرضا بابایی در دسته علی حیات بخش تاریخ : 92/10/4 ساعت : 12:11 صبح

گیرم فرامـوشت کنم ، در گیر و دار روزها  اما چه با قلبم کنم ؟ با دردها ، با سوزها  ...

 

گیرم فرامـوشت کنم ، در گیر و دار روزها

اما چه با قلبم کنم ؟ با دردها ، با سوزها    ...

 

گیرم که خاموشت کنم با اشک های خود ، ولی

من را به آتش می کشد دلداری دلسوزها

 

با شوق یک فردای خوش ، راحت نفس خواهم کشید

اما اگر رخصت دهد این بغضِ از دیروزها

 

راهی به پهنای جهان هم باز باشد باز هم

پابند بام خویشتن هستند دست آموزها

 

فتح بلندای وصال ، یعنی شروع بازگشت

ای عشق ! ما را خط بزن از دسته ی پیروزها

 

علی حیات بخش


دیگر اشعار : علی حیات بخش
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

چه می شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم

بدست علیرضا بابایی در دسته علی حیات بخش تاریخ : 92/1/16 ساعت : 8:39 عصر

 

چه می شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم

 

چه می شد هستی ام گل بود تا از شاخه بردارم

که محض لحظه ای لبخند ، در دست تو بگذارم

 

جوانی ام ، غرورم ، آبرویم ، آرزوهایم...

تمام آنچه را که از خودم هم دوست تر دارم

 

اگر از من بپرسی ، عشق "راز مطلق" است، اما

تماماً عشق تو پیداست در اجزای رفتارم !

 

یقین ای دورِ سوسو زن ! تو هم دیری نمی پایی

چنان که من سراغ از آسمان تار خود دارم

 

فقط در لحظه هایم باش ، بی دیدار ، بی منّت

نه اینکه آدمم ؟ قدری هوا را هم سزاوارم !

 

بگو با که ، کجا ، سر می گذاری تا بدانم که

کجا ، تنها ، سری بر زانوان خویش بگذارم

 

علی حیات بخش

 


دیگر اشعار : علی حیات بخش
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

بدست علیرضا بابایی در دسته علی حیات بخش تاریخ : 91/11/5 ساعت : 3:17 عصر

 

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

 

یک لحظه زندگی تو از دست می رود

وقتی کسی که هستی ِ تو هست، می رود

 

شاید که اندکی بنشـیند کنار تو

اما کسی که بار سفر بست، می رود

 

کی می شود برابر تصمیمش ایستاد؟

تیری که بی ملاحظه از شست می رود

 

آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش

چون طفلی از کنارتو با دست می رود!

 

"رفتن" همیشه راهِ رسیدن نبوده است

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود...

 

علی حیات بخش


دیگر اشعار : علی حیات بخش
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

مرا به آنچه که بودم دوباره برگردان

بدست علیرضا بابایی در دسته علی حیات بخش تاریخ : 91/11/4 ساعت : 5:39 عصر

برادرم کاظم یایایی طاقانکی

 

خدا به حق دل عاشقان سرگردان

مرا به آنچه که بودم دوباره برگردان

 

به کد خدایی آبادی به دور از عشق

نه این رعیّت خانه خراب و سرگردان

 

یقین که عشق و غمش حکم نان انسان است

ولی امان که اگر در گلو بماند نان

 

جناب عشق عجب باغبان بی رحمی است

دو لاله چیدن از آن باغ و این همه تاوان!

 

به قدر قدرت هر کس ستم سزاوار است

مگر که بید چه دارد برابر طوفان

 

خدا بریده ام از عشق و زندگی دیگر

به آیه آیه توبه به جان الرحمان

 

علی حیات بخش

 


دیگر اشعار : علی حیات بخش
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

وقتی نداری طعمه تا آهو بگیری

بدست علیرضا بابایی در دسته علی حیات بخش تاریخ : 91/10/29 ساعت : 10:40 عصر

وقتی نداری طعمه تا آهو بگیری

 

 

وقتی نداری طعمه تا آهو بگیری

باید فقط با یاد چشمش خو بگیری

 

سخت است جای آن کسی که دوست داری

در خلوت خود در بغل "زانو" بگیری

 

از حسرتش کارت به جایی می کشد تا

قانع شوی از او دو تار مو بگیری...

 

وقتی که دل دادی چه وصلش، چه فراقش

زشت است آنچه داده ای از او بگیری

 

از روی تو چه آرزوها در دلم بود

از بخت بد باید که از من رو بگیری!

 

علی حیات بخش

 


دیگر اشعار : علی حیات بخش
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن