• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : گيرم فرامـوشت کنم ، در گير و دار روزها
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    هيچ داني ز چه در زندانم ؟
    دست در جيب جواني بردم
    ناز شستي نه به چنگ آورده
    ناگهان سيلي ي سختي خوردم
    من ندانم که پدر کيست مرا
    يا کجا ديده گشودم به جهان
    که مرا زاد و که پرورد چنين
    سر پستان که بردم به دهان
    هرگز اين گونه? زردي که مراست
    لذت بوسه? مادر نچشيد
    پدري ، در همه? عمر ، مرا
    دستي از عاطفه بر سر نکشيد

    پاسخ

    سلام ، ممنون از حضورتون .زيبا سروديد بزگوار ، به وبلاگتون هم سر زدم
    يه عمري ياحسين ياحسين ميگم و پاي سخنرانيهاي اساتيد مختلف ميشينم تا بلکي, بتونم به آقام عرض کنم:
    بگذر دمي به چشم ترِ من به وقت مرگ.
    تا جان دهم به شوق لقاي تو يا حسين.

    سلام دوست عزيز وبلاگتون زيباست موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام ، ممنون از حضورتون .موفق باشيد و سربلند
    سلام.

    گيرم فرامـوشت کنم ، در گير و دار روزها

    اما چه با قلبم کنم ؟ با دردها ، با سوزها ...

    مثل هميشه اشعاري بسيار زيبا و دلنشين

    و احساسي انتخاب مي کنيد

    پاسخ

    سلام ، ممنون از حضور گرمتون .موفق باشيد ، زيبا ميخونيد