نشسته نقش نگاهت به چشم خواب زده
چنانکه ماه تنش را به حوض آب زده
امید آب ندارد پرنده ی عطشم
زبسکه بال به امید هر سراب زده
شبیه رود به دنبال نرمی دریا
عبور کرده ام از زندگی شتاب زده
چگونه شک نکنم دست مهربانش را؟
به حسن نیّت این مردم نقاب زده؟
بخواب ای شب رویا ، چرا که مهتابت
حلول کرده دراین سایه های خواب زده
اگرچه جای سفر روی برف می ماند
به ردپای من انگار آفتاب زده
علی ارجمند
دیگر اشعار : علی ارجمند
نویسنده : علیرضا بابایی