![](http://www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/poem/df28fea33548da0e9af1ba9b64366072.gif)
می روم به سمت شام ِ چشم هات ، گریه ام ولی امان نمی دهد
زینب ام کجای ِ سرگذشت تو ، طعم ِ تلخ ِ شوکران نمی دهد؟!
با دل شکسته ات چه کرده اند , یک هزاره بغض آسمان شکست
اشک ها ولی تسلی کمی ، بر دل شکسته مان نمی دهد
این گرسنگان نام ها و ننگ ، دور کشته های ما چه می کنند
چیست جز لباس کهنه برتنش ، خون تازه بوی نان نمی دهد
از چه رو نوشته شد برای تو ، روزهای تشنگی ِ ممتدات
ای سخاوت ِ تمام ابرها ، ممتحن که امتحان نمی دهد
باز هم دهان چاه بسته است، نعره ی غریبی پدر کجاست !
پاسخ شقاوت زمانه را ، شیرخوار بی زبان نمی دهد
می روی چه بی پناه و خسته در، شام تار غربت جهانی ات
ماهتاب روشن عشیره ات ، دست پس چرا تکان نمی دهد
حلقه حلقه درد می شود به پات ، ضجه ی تمام گوشواره ها
خواستم بگویم از نهایتش !!!! گریه ام ولی امان نمی دهد
....................
خطبه ای بخوان بگو برای ما , بی سری که سربلندِ کوثر است
فصل آخرِ تمام قصه ها ، قهرمان قصه جان نمی دهد
نسیم پریشان
دیگر اشعار : محرم
نویسنده : علیرضا بابایی