سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 177 ، بازدید دیروز: 631 ، کل بازدیدها: 12983901


صفحه نخست      

اشتباهی شده ام عاشق چشمان شما، عفو کنید!

بدست در دسته هدی به نژاد تاریخ : 94/1/15 ساعت : 4:18 عصر

 

 اشتباهی شده ام عاشق چشمان شما، عفو کنید!
یا پریشان شده ی موی پریشان شما، عفو کنید!


دست من نیست که عاشق شده احساساتم!
اینکه چشمم شده گریان شما، عفو کنید!


جان من چیست که قربانی عشقی باشد؟
جان صد طایفه قربان شما، عفو کنید!


من کی ام شعر بگویم، بکنم وصفِ شما؟
همه عمر شدم گرچه غزلخوان شما، عفو کنید!


این چه ذکریست که جاری شده بر رود لبم؟
کفر من له شده ی صولت ایمان شما، عفو کنید!


من کجا؟ میل پریدن ز هواتان بکنم؟
بند بند نفسم بسته به زندان شما، عفو کنید!


گرچه هی گفتم و گفتم که چه چشمی دارید!
اشتباهی شده ام عاشق چشمان شما، عفو کنید!

 

هدی به نژاد

 


دیگر اشعار : هدی به نژاد

وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی...

بدست در دسته تاریخ : 94/1/15 ساعت : 12:25 عصر

 

وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
مست با این، بغلِ آن شده باشی جایی
  

بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی
چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی

 
بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی
  

ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
 

صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی


من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!

 

"مهدی فرجی"

.....................................................................................

با تشکر فراوان از "مهدی" عزیز بابت معرفی غزل های زیبای اینچنینی!


دیگر اشعار :

روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود...

بدست در دسته تاریخ : 94/1/9 ساعت : 9:46 صبح


روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود

نم نم و بــا نــاز هی دارد  عقب تر می رود!


دست نامریی ِ باد و دسته های تار مو

وای این نامرد با آنها چه بد ور می رود


می زنی لبخند و بیش از پیش خوشگل می شوی

اختیــــار  ایـن  دلــم  از  دست  مــن  در  مـی رود


واژه های شعر من کم کم سبک تر می شوند

این غــزل دارد بـه سمت سبک دیگـــر می رود!


پــا شدی.... انــگار بــر پــا شد قیامت در دلم

رفتی و گفتم ببین ملعون چه محشر می رود!


ابـروانت مـی شود یــادآور " هشتاد و هشت"

چشم هایت باز سمت " فتنه " و شر می رود!


گــر تــو را ای فتنـه ، شیـخ شهر ننمایـد مهار

مثل ایمــــان مــن ، امنیت ز کشـــور می رود!


اهــل نفــرین نیستم امـــا خدا لعنت کنــد

آنکه را یک روز همراهت به محضر می رود...

 

"ناصر عبدالمحمدی"

......................................................................................................

با تشکر ویژه از "سحر بانو" بابت حسن انتخاب و سلیقه ی منحصر به فردشان!


دیگر اشعار :

برای حضرت زهرا(س) ضریح میسازیم...

بدست در دسته تاریخ : 94/1/4 ساعت : 2:58 عصر

 

خلیل وار ببینید عید قربان را

به رونمایی شش گوشه می‌دهم جان را
 

چگونه است که دل کربلایی است امروز 

فرا گرفته چرا عطر سیب ایران را؟
 

بهشت پنجره دیگری گشوده کنون 

که مست کرده هوایش دل خراسان را

 
خدا کند خبری این چنین بیاید که

بنا شده است بسازیم قبر پنهان را
 

برای حضرت زهرا ضریح می‌سازیم

و دست فرشچیان طرح می‌زند آن را

 

 

 


"سید حمید رضا برقعی"


دیگر اشعار :
<   <<   6   7   8      

محبوب کردن