سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 716 ، بازدید دیروز: 411 ، کل بازدیدها: 13095046


صفحه نخست      

کاسه آبی را به پشتم،مادرم پاشیدو رفت

بدست علیرضا بابایی در دسته یوسف محقق تاریخ : 95/2/1 ساعت : 6:57 عصر

کاسه آبی را به پشتم،مادرم پاشیدو رفت

 

کاسه آبی را به پشتم،مادرم پاشیدو رفت

تا که برگردم شنیدم ،از غمم  نالیدو رفت

 

دیده بودم خواب مادر را  شب میلاد من

لحظه ای آمد کنارم،صورتم بوسیدو رفت

 

مادرم چندین بهاراست،ازکنارم رفته است

مثل مامور از بهشت،آمد مرا زایید و رفت

 

 قوم وخویشانم مکرر، این خبر را میدهند

مادرت درخواب ما،حال توراپرسیدورفت

 

 من به قربانت ،که هرجا رفته ای یاد منی

یادتو هرنیمه شب،روی مرا پوشیدورفت

 

 شعر زیبایی به  عشقش گفته بودم که ندید

آمد او  اما شبی بر شعر من  بالید و رفت

 

مادرم رفته ولی،در خاطراتم  مانده است

روز مادر،چشم او ،آمد بمن خندیدو رفت

 

 

یوسـف محـقق


دیگر اشعار : یوسف محقق
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

تا نگاهم می کنی ،حالم پریشان میشود

بدست علیرضا بابایی در دسته یوسف محقق تاریخ : 94/12/2 ساعت : 10:10 صبح

تا نگاهم  می کنی ،حالم  پریشان  میشود

 

تا نگاهم  می کنی ،حالم  پریشان  میشود

قطره های ِاشک من،از دیده غلتان میشود

 

زُل به رویم  میزنی، کلی خجالت  میکشم

دست و پاهایم  مثال ِ بید ، لرزان  میشود

 

شاخه ها از شوق دیدارت، زبان وا میکنند

غنچه هاکف میزنند،گلبرگ رقصان میشود

 

چون صدایم میکنی ،روحم هوا  پر میزند

مردم چشمم ،به زیر  پلک ، پنهان  میشود

 

بَسکه آن لبهای ِتو، قندوشکر پاشیده است

حتم ِ این دارم شکر، اهدا به لبنان میشود

 

پا به هر جا می گذاری،صد گِرِه وا میکنی

بلبل ِ در لک فرو ، فورا  غزلخوان میشود

 

شاعران در وصف ِموهایت،غزلها گفته اند

تاری از موهای ِتو، صدجلد دیوان میشود

 

در رکابت مانده ام ، باشی به همراهم اگر

دردِ بی درمان ِ من ،یکباره  درمان میشود

 

 

یوسف محقق


دیگر اشعار : یوسف محقق
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن