تو یک حقیقت دوری که دوستت دارم
دچار وهم حضوری که دوستت دارم
چه بوی ادکلنی!! رد شدی نفهمیدی
پرم ز عطر عبوری که دوستت دارم
همیشه دلخوری از من اگرچه میخندی
چه شاهزاد صبوری!! که دوستت دارم
ز عمق و ریشه ی یک ارتباط معمولی
رسیده ام به شعوری که دوستت دارم
قبول کن که اگر عاشقت شوم مَردم
رها شدم ز غروری......که دوستت دارم
اگر به دست خودم بود میتوانستم
بیان کنم که چجوری...که دوستت دارم
و قصد میکنم این بار هم نفهمی چون
تو یک حقیقت دوری که دوستت دارم
وبلاگ وحید محمد زاده :http://www.fo30l.blogfa.com/
دیگر اشعار : وحید محمد زاده
نویسنده :