آمدی مثل موج های بزرگ
ناگهان و عظیم و طوفانی
می شود پیش پای چشمانت
همه ی کوچه ها چراغانی
آمدی تا دوباره شب بوها
با عبورت ترانه خوان بشوند
تاک های تکیده و مرده
با نگاه شما جوان بشوند
سایبانی وسیع و آسوده
تکیه گاه غم پرستوها
تو که باشی پناه می گیرند
در نگاهت دوباره شب بوها
مثل کاجی بزرگ و سرسبزی
شانه هایت پناه گنجشکان
چشم هایت ترانه جنگل
حرف هایت به لهجه باران
هرچه تو پر امید و سرشاری
من شبیه کویر، تکراری
تکه ابری بزرگ و مغروری
که بر این خاک ها نمی باری
با سلامی بیا و پنجره را
رو به باران و آسمان وا کن
تا دلی هست و تا نگاهی هست
با من خسته هم مدارا کن.
نسرین قربانی
با تشکر فراوان از سارا خانوم
دیگر اشعار : نسرین قربانی
نویسنده : علیرضا بابایی