سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 306 ، بازدید دیروز: 411 ، کل بازدیدها: 13094636


صفحه نخست      

اگر چه بی تو رسیدم به فصل پایانی

بدست علیرضا بابایی در دسته مریم وزیری تاریخ : 91/10/14 ساعت : 1:29 صبح

چقدر منتظرت بوده ام؛ نمی دانی

 

اگر چه بی تو رسیدم به فصل پایانی

چقدر منتظرت بوده ام؛ نمی دانی

چقدر منتظرت بوده ام که برگردی

رها کنی نگه ام را از این پریشانی

همیشه غایب این قصه بوده ای و مرا

کشانده فکر گناهت به صد پشیمانی

نخواه عذر بخواهی؛ نگو گرفتاری

نگو تو وقت نداری که سر بخارانی

همیشه در غزلم حس اتفاق کم است

به نام عشق بیا در غزل به مهمانی

تو اتفاق شو و مثل رود جاری شو

که متهم نشود شاعری به نادانی

نخند! دل خوشی ام مضحک است. می دانم

تو سالهاست که شعر وداع می خوانی

و من نشسته ام اقرار می کنم یک عمر

مرا به بند کشید آن دو چشم شیطانی

ببین به چشم نشان می دهند رهگذران

مرا که سنبل عصیانم و بد ایمانی

دوباره با غزل پوچ رنگ می بازد

نگاه خاطره در تلخ بیت پایانی

 

مریم وزیری

 


دیگر اشعار : مریم وزیری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

خسته ام در برهوت تو رها افتاده

بدست علیرضا بابایی در دسته مریم وزیری تاریخ : 91/10/8 ساعت : 11:16 صبح

 

خسته ام در برهوت تو رها افتاده

 

خسته ام در برهوت تو رها افتاده

مجرمی عاشق و مفلوک و جدا افتاده

من و تو ما شده بودیم و جهان زیبا بود

تا شدی از دلم آسوده سوا افتاده

سر به خاک قدمت دارم و مستم اما

کی نگاهم به رخ ماه شما افتاده؟

عاشقم صبح الی شام و دلتنگ شما

روزگارم به تفال به دعا افتاده

روزگارم فقط از بی خبری لبریز است

روزگارم برهوتی است که وا افتاده

حافظ از معجزه ای ژرف خبر می آرد:

من شدم بنده و فال تو خدا افتاده

 

مریم وزیری

 


دیگر اشعار : مریم وزیری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

همیشه با دل غمگین و خسته می آیی

بدست علیرضا بابایی در دسته مریم وزیری تاریخ : 91/9/28 ساعت : 8:28 عصر

همیشه با دل غمگین و خسته می آیی

 

 

همیشه با دل غمگین و خسته می آیی

قشنگ من! پر دردی ، شکسته می آیی

             بهار از تو خبر داد و منتظر ماندم

             و قصه های تو را شعر گونه می خواندم

نگاه کردی و فهمیده ام به رسم غزل

دلی که دست تو افتاد، غمی ست لاینحل

             غروب کردی و تنها ترانه می خواهم

             همیشه فکر محالم، بهانه می خواهم

به ساعت دلم اکنون هزار سال گذشت

تمام غربت من در سکوت لال گذشت

             و حال آخر شعرم دوباره برگشتی

             دوباره در غزلم شعرواره برگشتی

و من که سخت در اندیشه ی فرار این بار

و خسته از نگه سرد انتظار این بار…

             هنوز عاشقم و شعر حرف آخر من

             بیا! قبول! بمان در امید و باور من

و التیام غم دل شکسته ات با من

همیشگی! دل غمگین و خسته ات با من

 

مریم وزیری

 


دیگر اشعار : مریم وزیری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن