مرا ببخش نازنین که تکیه گاه نیستم
ازآن زمان که گفته ای که ((سر به راه نیستم))
مرا ببخش نازنین که لایه لایه ماتمم
ز روی ردِ گونه ام ، مدام میچکد غمم
مرا ببخش نازنین صبوریم تمام شد
وجب وجب بهشت تو، به کام من حرام شد
مرا ببخش نازنین گناه تو عجیب نیست
که عشق همزمان دگر، رذالت و فریب نیست!
تصورم از عاشقی، از اول اشتباه بود
مرا ببخش نازنین، دل تو سر به راه بود!!!
محسن ملکى
دیگر اشعار : محسن ملکى
نویسنده : علیرضا بابایی