سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 282 ، بازدید دیروز: 411 ، کل بازدیدها: 13094612


صفحه نخست      

دو قدم پیش می آیم ، دو قدم بیش بیا

بدست علیرضا بابایی در دسته مجتبی صادقی تاریخ : 95/4/23 ساعت : 3:37 عصر

دو قدم پیش می آیم ، دو قدم بیش بیا

 

دو قدم پیش می آیم ، دو قدم بیش بیا

شاید این فاصله کمتر بشود پیش بیا

 

کلبه ی کوچک من تشنه ی مهمانی توست

آی دریا ! به سراپرده درویش بیا

 

وهم در وهم به دنبال خودم می گردم

تا رهایم کنی از پرسه ی تشویش بیا

 

قیس در کعبه به دنبال یکی می گردد

تا رسانی مگر ای خوب به لیلی ش بیا

 

دیگر ای فرصت آبی به چه می اندیشی

آخر عشق قشنگ است نیندیش بیا

 

 

مجتبی صادقی


دیگر اشعار : مجتبی صادقی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

سفر ادامه ی من بود یا ادامه ی تو ؟!

بدست علیرضا بابایی در دسته مجتبی صادقی تاریخ : 93/5/3 ساعت : 4:16 عصر

 

کدام عطر رسیده مگر به شامه‌ی تو
که لحن مرثیه‌ دارد خطوط نامه‌ی تو؟

تو پرچم وطنم بوده‌ای، نخواسته‌ام
-در این مسیر چهل ساله- جز اقامه‌ی تو


اگر به خون دل و اشک چشم، ریخته ام
دوات تازه برای بقای خامه‌ی تو

ولی تو در وسط راه جا زدی، دیدی
کشیده شد به کجاها مرام‌نامه‌ی تو؟

به مرگ و میر درختان شهر برگشتم
به شهر سوخته‌ای خالی از چکامه‌ی تو

من از خودم به تو رفتم، تو از خودت به خودت
سفر ادامه‌ی من بود یا ادامه‌ی تو!؟

مجتبی صادقی

 

 

 

 

 

 


دیگر اشعار : مجتبی صادقی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

کماکان تکیه بر تأویل برخی فال ھا سخت است...

بدست در دسته مجتبی صادقی تاریخ : 93/2/24 ساعت : 9:0 عصر


کماکان تکیه بر تأویل برخی فال ھا سخت است

نتیجه گیری از کف بینی رمال ھا سخت است

 

کسی می آید از آن دورھا -اسفار می گوید-

ولی فائق شدن بر لشکر دجال ھا سخت است

 

تو دیدی سادہ ایم و آسمان را بارمان کردی

تحمل کردن این بار بر حمال ھا سخت است

 

"در این جا چار زندان است" شاید بیشتر حتا

عبور از میله ھای نحس با این بال ھا سخت است

 

-بدون شرح- لب می بندم از چیزی که می بینم

که ھجی کردن دنیا برای لال ھا سخت است.

 

من از سگ-دو زدن ھا خسته ام، ای مرگ می بینی!

به دست آوردن نان حلال این سال ھا سخت است.

 

"مجتبی صادقی"


دیگر اشعار : مجتبی صادقی

شکستنی تر از آنم که سنگ برداری

بدست علیرضا بابایی در دسته مجتبی صادقی تاریخ : 93/2/10 ساعت : 12:3 عصر

شکستنی تر از آنم که سنگ برداری

 

شکستنی‌تر از آنم که سنگ برداری

و یا به خاطره‌ای دیرسال بسپاری


تویی که می‌روی از پیش من ، نمی‌دانم

چه‌قدر از من و حال دلم خبر داری ؟


من و دل و غزلم سال‌هاست زندانیم

در این اتاقک مرطوب چاردیواری


گره زدند مرا مثل عنکبوتی پیر

به تار حوصله‌ی روزهای تکراری


مرا بگیر و تماشا کن و سپس بشکن

همیشه آینه پیدا نمی‌کنی .. آری ..


 مجتبی صادقی 


دیگر اشعار : مجتبی صادقی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن