سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 1135 ، بازدید دیروز: 792 ، کل بازدیدها: 13106447


صفحه نخست      

تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر

بدست علیرضا بابایی در دسته فرزاد نظافتی تاریخ : 94/9/12 ساعت : 10:39 عصر

تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر

تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر
تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟

وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر

تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد
گم می شود صدای تو در خنده های شهر

تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل
ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر

دلخوش نکن به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا
با این همه گناه نگیرد دعای شهر

اینجا کسی برای تو کاری نمی کند
فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر

گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند
شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر

هر روز دیده می شوی اما کسی تو را
نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر

جمعه... غروب... گریه ی بی اختیار من...
آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر

فرزاد نظافتی


دیگر اشعار : فرزاد نظافتی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

جای ماندن نیست،دنیا را رها کن پر بکش

بدست علیرضا بابایی در دسته فرزاد نظافتی تاریخ : 94/6/29 ساعت : 10:29 صبح

جای ماندن نیست،دنیا را رها کن پر بکش

 

جای ماندن نیست،دنیا را رها کن پر بکش  

قهوه ات را مَرد ،امشب با کمی سم سر بکش

.

بی تفاوت رد شو از مردم، میان دفترت

سنگ باش و گوش احساسات خود را کَر بکش

.

گوشه ای دور از هیاهوهای شهر لعنتی

پُک بزن سیگار خود را،زجر هم کمتر بکش!

.

عشق یعنی یک دروغ محض، نوعی درد سخت

دست از این کذب درد آور، از این باور بکش

.

دست از این زندگی، از این بلای سهم گین

از جنایت های این دنیای زجر آور بکش

.

نیست جای لحظه ای تردید،چشمت را ببند

قهوه ات را مَرد امشب با کمی سم سر بکش

.

 

فرزاد نظافتی


دیگر اشعار : فرزاد نظافتی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

هر تار مویت یک غزل یا یک ترانه

بدست در دسته فرزاد نظافتی تاریخ : 94/3/12 ساعت : 11:46 صبح

 

هر تار مویت یک غزل یا یک ترانه 
یک جاده صعب العبور بی کرانه

وقتی نگاهت میکنم هر بار، در من
شعری قیام می کند با این بهانه

خورشید را دیدم پریشان در خیابان 
دنبال تو می گشت هر خانه به خانه

دیشب غزل خواندی، رباعی گفت؛ ای کاش 
من هم غزل بودم، از اول، عاشقانه

شب،کوچه باغ خلوت و باران،دوتایی
دنبالْ بازی، خاطرات کودکانه

جِر میزنی و بیشتر دل میبری با
انجام این رفتار های بچه گانه

آیا اجازه میدهی مانند کوهی
باشم برایت تا ابد یک پشتوانه

آیا اجازه میدهی در قلب پاکت 
مانند گنجشگی بسازم آشیانه

یک لحظه بنشین تا که این شاعر بگیرد 
الهامی از این چشم های شاعرانه

ساده بگویم دوستت دارم عزیزم
بی شیله پیله،از ته دل،صادقانه


 فرزاد نظافتی 

_________________________________________________-

با تشکر از دختر اسمونی ب خاطر پیشنهاد این شعر زیبا !


دیگر اشعار : فرزاد نظافتی

برای شادی روحم کمی غزل لطفا

بدست در دسته فرزاد نظافتی تاریخ : 94/1/25 ساعت : 1:23 عصر

برای شادی روحم کمی غزل لطفا
برای شادی روحم کمی غزل لطفا
دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا
همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا
به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا !
مرا به حال خودم ول کنید آدم ها
فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفا
کسی میان شما عشق را نمی فهمد
ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفا
کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا
به حرف نیست که عاشق شدن،عمل لطفا
"به زور آمده بودم، به اختیار مرا"
ببر به آخر دنیا از این محل لطفا
نمانده راه زیادی، کنار قبرستان
پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفا
فرزاد نظافتی
_____________________________________________________
با تشکر از "سعید" برای پیشنهاد این شعر زیبا

دیگر اشعار : فرزاد نظافتی

محبوب کردن