از این به بعد اگر بی بهانه گریه کنم
به من نخند و نگو مخفیانه گریه کنم
همان ترانه که با هم به خنده می خواندیم
زمان آن شده با آن ترانه گریه کنم
زمانه خواست که دود از سرم بلند شود
زمانه خواست ته قهوه خانه گریه کنم
تمام عمر به ساز زمانه رقصیدم
بگو چگونه به ساز زمانه گریه کنم؟
تو در مقابل و ایمان و عقل پشت سرم
مرددم چه کنم در میانه گریه کنم؟
تو را فقط برسانم به خانه ات.. خود را
سریعتر برسانم به خانه گریه کنم.
صادق فغانی
دیگر اشعار : صادق فغانی
نویسنده : علیرضا بابایی