سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 311 ، بازدید دیروز: 411 ، کل بازدیدها: 13094641


صفحه نخست      

عوض کردم به جایت آب تنگ و خاک گلدان را

بدست علیرضا بابایی در دسته سیدعلیرضا جعفری تاریخ : 94/6/22 ساعت : 9:38 صبح

شبیه پنجره هر صبح روی من به تو باز است

عوض کردم به جایت آب تنگ و خاک گلدان را

و جارو می کشم این کوچه ی رو به خیابان را

 

شبیه پنجره هر صبح روی من به تو باز است

نوازش می کنم با بوسه ام گل های ایوان را

 

هوای خانه ام را مه گرفته، قطره های اشک

شبیه آب دریا شور کرده چای فنجان را

 

کجایی تا ببینی پا به پای ام ابر می گرید

به روی سقف خانه می نوازد "باز باران" را

 

نمی دانی چه رنجی می کشم در کنج تنهایی

مگر روزی بخوانی خط به خط دیوار زندان را

 

لبم خشکید از بی مهری و قلبم ترک برداشت

نمی پرسد کسی این روزها حال بیابان را

 

سیدعلیرضا جعفری


دیگر اشعار : سیدعلیرضا جعفری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

می خندم اما چشم هایم رنگ غم دارد

بدست علیرضا بابایی در دسته سیدعلیرضا جعفری تاریخ : 94/6/15 ساعت : 12:4 عصر

می خندم اما چشم هایم رنگ غم دارد

می خندم اما چشم هایم رنگ غم دارد

باشم.. نباشم.. واقعا دنیا چه کم دارد؟


از زندگی چیزی به غیر از غم نصیبم نیست

دنیا برایم بدبیاری پشت هم دارد


از حال و روز واژه هایم باخبر باشد

مانند من هر کس که دستی در قلم دارد


وقتی به یادت موی خود را شانه خواهم زد

از آینه می پرسم آیا دوستم دارد؟


سنگ است پیش پای لنگ عاشقان آری

این راه ناهموار صدها پیچ و خم دارد


امروز هم بارانی ام مانند روز قبل

وقتی که دلتنگم دلم میل حرم دارد


    ‏سیدعلیرضا_جعفری


دیگر اشعار : سیدعلیرضا جعفری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن