خوش خبر می آیم ای غم از دلم پرواز کن
خرمنی گل را بدامن می کشم ره باز کن
روز گارا ز آتش دل بند بندم ، سوختی
در نی جانم ، نوای تازه ای را ساز کن
بر لبم فریادها بود ای هنر پرور زمان
روح خاموش مرا، از نو سخن پرداز کن
این قلم در حسب حالم ، سخت سنگین جوهر است
ای سرشک خوش سکوتم ،قصه ای ابراز کن
اشک من گل کرده ، ای طاووس خوشرفتار غم
چتر صد رنگت مبارک ، هرچه خواهی ناز کن
ای ترانه خوان خوش غوغا ،اگر بانگی زدی
گه گهی هم یاد من با نرگس شیراز کن
رحیم معینی کرمانشاهی
با تشکر از سارا
دیگر اشعار : رحیم معینی کرمانشاهی
نویسنده : علیرضا بابایی