مىبرم منزل به منزل چوب دار خویش را
تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را
در طریق عاشقى مردن نخستین منزل است
مىبرد بر دوش خود منصور دار خویش را
بر نمى دارد نگاه ازمن جنون سینه سوز
مى شناسد چشم صیادم شکار خویش را
رونق روشن دلان با منت خورشید نیست
مى کند روشن چراغم، شام تار خویش را
در دل طوفانىام از موج خونین باک نیست
مى فشارد در بغل دریا کنار خویش را
موج پر جوشم من از دریا نمىگیرم کنار
مىنهم بر دوش طوفان کوله بار خویش را
بس که مى پیچد به خود امواج این گرداب سخت
ساحل از کف مى دهد اینجا قرار خویش را
حسین اسرافیلی
دیگر اشعار : حسین اسرافیلی
نویسنده : علیرضا بابایی