سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 728 ، بازدید دیروز: 411 ، کل بازدیدها: 13095058


صفحه نخست      

وقتی بیایی سینه را ، خانه تکانی می کنم

بدست علیرضا بابایی در دسته حسنا محمدزاده تاریخ : 93/8/11 ساعت : 10:31 صبح

خانه آبی

 

وقتی بیایی سینه را ، خانه تکانی می کنم
رنگ تمام پرده‌ها را آسمانی می کنم


وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن
با ذوق ، در دنیای تو شیرین زبانی می کنم


آنقدر خیره مانده ام بر عکس‌های کهنه ات
انگار دارم قاب‌ها را هم روانی می کنم


طاقت نمی آرم کسی آیینه ات را بشکند
با قیل و قال سنگ‌ها هی مهربانی می کنم


من با تمام واژه‌ها اتمام حجت کرده ام
شعر تو را ... شور تو را ... روزی جهانی می‌کنم


یک جای دنیا – شعر- با هم آشتی‌مان می دهد
آنوقت هر شب در هوایت شعر خوانی می کنم


دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟!
وقتی تو باشی تا ته دنیا جوانی می کنم

 

حسنا محمدزاده


دیگر اشعار : حسنا محمدزاده
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

ما همانیم ، همانی که خودت میدانی

بدست علیرضا بابایی در دسته حسنا محمدزاده تاریخ : 92/9/1 ساعت : 8:41 صبح

دوهواییم دمی صاف و دمی بارانی

 

ما همانیم ، همانی که خودت میدانی

دوهواییم دمی صاف و دمی بارانی

پیش بینی شدنِ حال من و تو سخت است

دوهواییم ... ولی بیشترش طوفانی

 

دل من اهل کجا بود که امروز شده است

با دل تنگِ قلم های تو هم استانی

آخرین مقصد تو شانه من بود   !

... نبود ... ؟

گریه کن هرچه دلت خواست ولی پنهانی

 

شاید این بار به شوقِ تو بتابد خورشید

رو یه این پنجره ی در شرفِ ویرانی

شهر مشرف به زمستان شده ی موهایم

چند سالیست که برفی شده و بورانی

 

باز باید بکشی عکس پریشان مرا

گوشه قابِ همان روسری ِ لبنانی

آب با خود همه دهکده را خواهد برد

اگر این رود زمانی بشود طغیانی ...

 

 

حسنا محمدزاده 

آب با خود همه دهکده را خواهد برد  اگر این رود زمانی بشود طغیانی ...


دیگر اشعار : حسنا محمدزاده
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن