سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 383 ، بازدید دیروز: 411 ، کل بازدیدها: 13094713


صفحه نخست      

اندازه ی صد سال نوری از دلت دورم

بدست در دسته حانیه دری تاریخ : 93/1/30 ساعت : 2:34 عصر

یا مینوازد گریه را نت های سنتورم

 

اندازه ی صد سال نوری از دلت دورم

باید همیشه دور باشم از تو ، مجبورم  !

 یا گریه هایم را میان شعر میگویم

 یا مینوازد گریه را نت های سنتورم

یعقوب عاشق توی این دنیا فراوان است

یعقوب... مثل من... که از این گریه ها کورم!

هر دفعه دل دادم به دریا باز هم افتاد

شکل تو یک ماهی قرمز در دل تورم

مثل تمام پسته ها که تلخ میخندند

پنهان شده صد بغض پشت خنده ی شورم

یک آسمان افتاده در قلبم که غیر از ابر

در بین باران های دلتنگی ش محصورم

شاعر شدن یعنی فقط حسرت... فقط حسرت!

یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم!

 

حانیه دری


دیگر اشعار : حانیه دری

پدرم فکر میکند با زور، می شود عشق را بخشکاند

بدست علیرضا بابایی در دسته حانیه دری تاریخ : 92/11/20 ساعت : 1:58 عصر

پدرم فکر میکند با زور، می شود عشق را بخشکاند  ذکر توبه... گناه و استغفار، زیر گوشم مدام می خواند

 

پدرم فکر میکند با زور، می شود عشق را بخشکاند

ذکر توبه... گناه و استغفار، زیر گوشم مدام می خواند

 

از زمانی که کشف کرده تو را،در خیالم...مدام در خانه

با خودش فکر می کند که چطور،عشق را در دلم بمیراند؟

 

عادتم داده بنده بودن را...بسته پای مرا به سجاده

لای قرآن نوشته بختم را...،[حال و روز مرا نمی داند]

 

دوست دارد که کور و کر باشم...مثل مادر...همیشه بازیچه

که فقط از گناه میترسد...!صبح تا شب نماز می خواند

 

به خیالش که کافرم دیگر، عشق تو آب روی من را برد

لکه ی ننگ عشق را با آب، از وجودم ب زوووور می راند

 

دزدکی شعر مینویسم و بعد، صورتم سرخ سیلی باباست

عاقبت از وجود من تنها، شعرهایم برات می ماند

 

در وجودم بهشت تجربه شد... در همان لحظه ای که ماه گرفت

لحظه ای که لبان من زیر، لب تو مزه ی گناه گرفت...

 

 

حانیه دری


دیگر اشعار : حانیه دری
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن