سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 20 ، بازدید دیروز: 493 ، کل بازدیدها: 13111811


صفحه نخست      

به خیر اوست ولی شر حساب خواهد شد

بدست علیرضا بابایی در دسته جواد منفرد تاریخ : 94/5/23 ساعت : 6:8 عصر

به خیر اوست ولی شر حساب خواهد شد گل است و وقت نوازش خراب خواهد شد

 

به خیر اوست ولی شر حساب خواهد شد

گل است و وقت نوازش خراب خواهد شد  

 

چقدر شرم در او وقت خنده شیرین است

که قند توی دل آدم آب خواهد شد

 

دمی که وا شود اخمش ز هم دو ابرویش

چو شاه بیت غزل های ناب خواهد شد

 

رخ اش همین که بیافتد درون فنجانم

در آن هر آنچه که باشد شراب خواهد شد

 

هوا اگرچه پر از ابرهای تیره شده

همین که سر برسد آفتاب خواهد شد

 

برای من به بزرگی رسیده از این رو

به اسم کوچک از این پس خطاب خواهد شد

 

 

جواد منفرد


دیگر اشعار : جواد منفرد
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

جـدال عـقـل و دل هـمـواره در مـن مـاجــرا دارد

بدست علیرضا بابایی در دسته جــواد مـنـفــرد تاریخ : 94/5/18 ساعت : 1:9 عصر

جـدال عـقـل و دل هـمـواره در مـن مـاجــرا دارد

 

جـدال عـقـل و دل هـمـواره در مـن مـاجــرا دارد
شـبـیـه سـرزمـیـنــی کـه دو تـا فـرمـانــروا دارد

شـبیـه سـرزمـیـنـی که یـکـی در آن بـه پـا خـیـزد
یـکـی در مـن شـبــیـــه تــو خـیـــال کـودتــا دارد

منِ دل مـرده و عـشـق تـو شایـد منطـقـی باشـد
گـل نـیـلـوفـــر اغـلــب در دل مــرداب جــا دارد

تو دلگرمی ولی همپـا و همدستی نخواهد داشت
کسـی که قصـد مانـدن با من بی دسـت و پـا دارد

خودم را صرف فعل خواستن کردم ولی عمری ست
تــوانــسـتــن بــرایــم مــعـنــی نــا آشــنـــا دارد

زیـاد است انـتـظـار مـعـجـزه از مـن کـه فـرتـوتـم 
پیمبـر نیسـت هر پیـری که در دستش عـصـا دارد...


"جــواد مـنـفــرد"


دیگر اشعار : جــواد مـنـفــرد
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

جدی نگیر وعده ی عشقی جدید را

بدست علیرضا بابایی در دسته جواد منفرد تاریخ : 94/1/17 ساعت : 12:32 عصر

جدی نگیر وعده ی عشقی جدید را

 

جدی نگیر وعده ی عشقی جدید را

 با تازه داغدیده، نزن حرف عید را


 از من کسی پس از تو، به جایی نمی رسد

 دارم درست حکم دری بی کلید را


 برگشتنم چو رجعت نعشی به زندگی ست

 بیهوده امتحان نکن امری بعید را …


 باری به هر جهت شده ای، خلق و خوی تو

 از پشت بسته دست درختان بید را


 چون من هر آنکه دلبرش از او برید و رفت

فهمیده است معنی قطع امید را


 نیشم زدی و بعد تو هرکس رسید داشت

 مصداق ریسمان سیاه و سفید را …

 

 

جواد منفرد


دیگر اشعار : جواد منفرد
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

نادری باز در انبــــوه فراوانـــی ها....

بدست در دسته جواد منفرد تاریخ : 93/2/31 ساعت : 4:0 صبح




خنده ات ساخت وساز ،اخم تو ویرانی ها

گیسوانت  گــــره  کــــور  پریشانـــی ها


اشک تو در صدد حمله قلبی به من است

یورش  آورده  به  من  لشکر  اشکانی ها


نقش ابروی تو را جای مدل در سر داشت

طاق ها  ساخت  اگر  دولت  ساسانی ها


از لب سرخ تو حرفی نزدم می ترسم

زعفران  باد کند  دست ِ خراسانی ها


چشم تو جنگل سبزی ست در آغوش خزر

آشنایند  بـــه  ایـــن  منظـــره  گیلانی ها


درّی و در دل یک مشت پر از مروارید

نادری  باز  در  انبــــوه  فراوانـــی ها





"جواد منفرد"


دیگر اشعار : جواد منفرد

خلق شد در وسوسه ابلیس را یاری کند

بدست در دسته جواد منفرد تاریخ : 93/2/25 ساعت : 4:36 عصر

خلق شد در وسوسه ابلیس را یاری کند

کاش چشمان تو کمتر مردم ازاری کند


سخت می گیری ولی چون شاپرک ها بُرده است

هر که وقت پیله کردن خویشتن داری کند


در کنار تو بدم با خلق،یادم داده اند

خار در حق گلشن باید فداکاری کند


تو حبابی و من آبم،کیست جز من در زمین؟

از تو با دل نازکی هایت نگهداری کند


تو اگر دردی به درمان احتیاجی نیست نه

کاش آدم تا ابد احساس بیماری کند


زیر باران با نوای رعد با من رقص کن

که خدا می خواهد از ما عکسبرداری کند



جواد منفرد


دیگر اشعار : جواد منفرد

در گیر ظلمتم که پی یک نشانه است

بدست در دسته جواد منفرد تاریخ : 93/2/17 ساعت : 7:35 عصر

در قلب بی حرارت تو جای عشق نیست  چکش زدن به آهن سرد احمقانه است

 

در گیر ظلمتم که پی یک نشانه است

هرجا چراغ دیده گمان کرده خانه است

 

دائم افول می کنم از خویش این منم

رودی ک برخلاف مسیرش روانه است


اشک روان و موی پریشان و بار غم

چیزی که قحطی آمده بعداز تو شانه است


آگاهی از درون تو یک آرزوی دور

چون کشف غارهای بدون دهانه است


جریان عشق در تو شبیه غزل ثقیل

در من ولی به سادگی یک ترانه است


در قلب بی حرارت تو جای عشق نیست

چکش زدن به آهن سرد احمقانه است


جواد منفرد


دیگر اشعار : جواد منفرد

تویِ شیرینی، تو اول! قند، دوم میشود

بدست علیرضا بابایی در دسته جواد منفرد تاریخ : 92/9/17 ساعت : 10:40 صبح

تویِ شیرینی، تو اول! قند، دوم می‌شود

 

تویِ شیرینی، تو اول! قند، دوم می‌شود

مزه ی سوهان اعلا پیش تو گم می‌شود

 

بین قُطاب و گز و نُقلِ محلی ساده است

حدس اینکه طعم لبهای تو چندم می شود  !

 

روزها رد می‌شود، چشمت شرابی کهنه‌تر

پلکهایت کم کَمک تبدیل به خُم می‌شود

 

هر کجا ساکن شوی در نقشه، مانند شمال

جمعیت آنجا گرفتار تراکم می‌شود

 

چشم بسته، هر کسی بویت کند توی سرش

باغهای پرگُلِ قمصر تجسم می‌شود

 

ماه را جای تو می گیرم نمی دانم چرا

اینقدر این روزها سوءتفاهم می شود!

 

دود کن اسپند را، چشم حسود از دیدنت

شورِ شور، اصلا دو تا دریاچه‌ی قم می‌شود

 

وقتِ شرعی، لطف کن از پیش مسجد رد نشو

موجبات سستیِ ایمان مردم می‌شود

 

وسوسه یعنی تو! شالیزار هم یعنی بهشت

بیخودی آدم دچار سیب و گندم می شود...

 

 

جواد منفرد


دیگر اشعار : جواد منفرد
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

<      1   2      

محبوب کردن