کدام عطر رسیده مگر به شامهی تو
که لحن مرثیه دارد خطوط نامهی تو؟
تو پرچم وطنم بودهای، نخواستهام
-در این مسیر چهل ساله- جز اقامهی تو
اگر به خون دل و اشک چشم، ریخته ام
دوات تازه برای بقای خامهی تو
ولی تو در وسط راه جا زدی، دیدی
کشیده شد به کجاها مرامنامهی تو؟
به مرگ و میر درختان شهر برگشتم
به شهر سوختهای خالی از چکامهی تو
من از خودم به تو رفتم، تو از خودت به خودت
سفر ادامهی من بود یا ادامهی تو!؟
مجتبی صادقی
دیگر اشعار : مجتبی صادقی
نویسنده : علیرضا بابایی