گفتم عجب...سهم مرا غم نوشته اند
آری... عیــــــار بخت مرا کم نوشته اند
زنجـــــیر می شود به زمستان بهار تو،
این جمله را به دفــــتر فالم نوشته اند
دیوار و غصه و شب و بن بست و گریه را
در سرنوشت خاکـــــی آدم نوشـــته اند
باران, پشت شیشه و گلدان, تشنه...آه
شب را به درد پنجره مرهـــــم نوشته اند
یک مشت آرزو و کمـــــــــی حسرت زیاد
در کوله بار فاصــــله درهـــــم نوشته اند
سهم کــــــــویر به جز خار وخاک نیست
در کوچه باغ حادثه مـــریم نوشته اند...
"رسول قشلاقی"
.........................................................................................
"رسول قشلاقی" این شعر را به همسرش"مریم مهدوی منش" تقدیم کرده است.
دیگر اشعار :
نویسنده :