بس کن بخواب پنجره ای وا نمی شود
اهل دلی به فکر دل ما نمی شود
قدری بخند گریه برای تو خوب نیست
با اشک درد عشق مداوا نمی شود
بس کن چقدر خیره به امواج می شوی
دریا که مثل چشم تو زیبا نمی شود
چشمان من خلاصه ای از اشک های توست
چشمم بدون اشک تو معنا نمی شود
بس کن بخواب، عمر که دست من و تو نیست
این لحظه ها دوباره شکوفا نمی شود
بس کن بخند گریه برای تو خوب نیست
مانند خنده های تو پیدا نمی شود
ناصر حامدی
دیگر اشعار : ناصر حامدی
نویسنده : علیرضا بابایی