سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 958 ، بازدید دیروز: 805 ، کل بازدیدها: 13097040


صفحه نخست      

این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است

بدست علیرضا بابایی در دسته سیمین بهبهانی تاریخ : 93/1/14 ساعت : 8:40 عصر

این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است

 

این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است

گورِ گردان است و درآن آرزوهای من است    !


آتش ِ سردم که دارم جلوه ها در تیرگی    

چون غزالان در سیاهی دیدگانم روشن است


من نه باغم، غنچه های ناز من تک دانه نیست

پهنْ دشتم، لاله های داغ من صد خرمن است


این که چون گل می درم از درد و افشان می کنم

پیش اهل دل تن و پیش شما پیراهن است


آسمان را من جگرخون کردم از اندوه خویش

در جگر گاه ِ افق، خورشید، سوزن سوزن است


این که می جوشد میان ِ هر رگم دردی است داغ

دورگاه دردِ جوشان است و پنداری تن است !


سینه ام آتش گرفت و شد نگاهم شعله بار

خانه میسوزد، نمایان شعله ها از روزن است


آه، سیمین! گوهری گمگشته در خکسترم

من بمانم، او فرو ریزد، زمان پرویزن است...

 

 

سیمین بهبهانی


دیگر اشعار : سیمین بهبهانی
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن