سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 612 ، بازدید دیروز: 411 ، کل بازدیدها: 13094942


صفحه نخست      

خانه دلتنگ غروبی خفه بود...

بدست در دسته هوشنگ ابتهاج تاریخ : 92/12/27 ساعت : 10:0 صبح

خانه دلتنگ غروبی خفه بود


 

 

خانه دل تنگ ِ غروبی خفه بود
مثل ِ امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بر خواهد گشت
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست اینهمه درد
در کمین ِ دل ِ آن کودک ِ خرد ؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه !

"هوشنگ ابتهاج"

دیگر اشعار : هوشنگ ابتهاج

محبوب کردن