از عشق تو هرجا که غزل دید غزل گفت
هر گاه دلش بهر تو لرزید ... غزل گفت
تو کعبه ی دل بودی و او زائر چشمت
هر گاه دلش حول تو چرخید غزل گفت
هر چند ز نا دیدن او غم به دلت نیست
هر وقت دل از هجر تو نالید غزل گفت
خورشید تویی نور تویی عشق تو هستی
وقتی که به او نور تو تابید غزل گفت
در مدرسه حتی تو نرفتی ز خیالش ...
استاد از او هندسه پرسید غزل گفت
حالا شده لبخند تو دروازه ی شعرش
هر گاه که از شوق تو خندید غزل گفت
تک بیت غزل هاش شدی در همه ی عمر
از عشق تو هرجا که غزل دید غزل گفت
محمد شفیعی بویینی
دیگر اشعار : محمد شفیعی بویینی
نویسنده : علیرضا بابایی