تا در سکوتم گفته باشم ماجرایم را
عمری نوشتم روی کاغذها صدایم را
مثل رسولی خسته می مانم که یارانم
هرگز نفهمیدند صدق ادعایم را
یک روز شاعر می شوم با اینکه یک عمر است
نشنیده می گیرید از من شعرهایم را
بعد از من ای آنها که می نوشید سهمم را
خالی نگه دارید در میخانه جایم را
این شعرها گاهی مرا بد جور می خوانند
چونانکه من وقت پریشانی خدایم را
ای شعر دیگر داشتم می رفتم از شهرت
کاش این دم آخر نمی کردی هوایم را
مهرانه جندقی
دیگر اشعار : مهرانه جندقی
نویسنده : علیرضا بابایی