عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
گرچه چشمان مرا دوری تو دریا کرد
درخودم گم شده بودم که رسیدی باعشق
غافل از خودشدنم در تو مرا پیدا کرد
بی تو یک عمر لبم بر سخن مبهم بود
آمدی نام تو خط لب من معنا کرد
مَثَلِ شوق تماشای تو و سوختنم ...
شعله ی شمع به پروانه ی بی پروا کرد
زیر چشمی به تو هر بار نگاهم افتاد
رنگ رخساره مرا پیش همه رسوا کرد
خواستم توبه کنم از تو که ترکم کردی
عشق در گوش دلم نام تو را نجوا کرد
آدمیزاده ی اخراجی ام از کوی بهشت
دلخوشم-حضرت حق- با نفس حواکرد
در نفس های خود اعجاز مسیحا داری
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
مهدی زکی زاده قریه علی
وبلاگ شاعر: http://dehali.parsiblog.com
دیگر اشعار : مهدی زکی زاده
نویسنده : علیرضا بابایی