در این بهشت سیب منی گندم منی
ای ناگزیر دیدنی ، اما نچیدنی
طعم تو را همیشه ولی بو کشیده ام
آنگاه که کنارمی و حرف میزنی
جوشان شعرم و غزلم نطفه بسته است
در هر زنی که شسته در این آبها تنی
حالا تو هم دچار منی چون از این قفس
حتی اگر رها بشوی دل نمی کنی
«شاعر شنیدنیست ولی» من پراز غمم
آنقدر که نه دیدنی ام نه شنیدنی
«شاعر شنیدنیست ولی» من نه شاعرم
نه آن قَدَر وسیع که امثال «بهمنی»
نشنو مرا وشرح ملال آور مرا
من ناشنیدنی ترم از هر نگفتنی
مهدی فرجی
دیگر اشعار : مهدی فرجی
نویسنده : علیرضا بابایی