شوق پرکشیدن است در سرم قبول کن
دل شکسته ام اگر نمی پرم قبول کن
این که دورِ دور باشم از تو و نبینمت
جا نمی شود به حجم باورم، قبول کن
گاه، پر زدن در آسمان شعرهات را
از من، از منی که یک کبوترم قبول کن
در اتاق رازهای تو سرک نمی کشم
بیش از آن چه خواستی نمی پرم، قبول کن
قدر یک نفس که خلوتت به هم نمی خورد
گاه نامه می برم می آورم، قبول کن
گفته ای که عشق ما جداست، شعرمان جدا
بی تو من نه عاشقم، نه شاعرم، قبول کن
آب...وقتی آب اینقَدَر گذشته از سرم
من نمی توانم از تو بگذرم قبول کن
مهدی فرجی
دیگر اشعار : مهدی فرجی
نویسنده : علیرضا بابایی