همینکه حلقه ی پیوند بینمان گم شد
شکوفه بر لبمان خالی از تبسم شد
شکست کشتی نوحی که بود خاطر جمع
فضای خانه چو دریای پرتلاطم شد
شکست سنگ غرورت ،غرور و احساسم
هوای عاطفه ام خالی از ترنم شد
دگربهانه نداریم گل به هم بدهیم
حریم بین من و تو چو حرف مردم شد
اگرچه بی تو برایم زمانه دلگیر است
برو ،بس است ،شمردی که بار چندم شد؟!؟
چقدر ساده گذشتی ،چقدر تنهاییم
بدون عشق - زمانه – چه بی ترحم شد
مهدی زکی زاده قریه علی
وبلاگ شاعر : http://dehali.parsiblog.com/
دیگر اشعار : مهدی زکی زاده
نویسنده : علیرضا بابایی