من بغض سنگینم، سکوتم، تو صدایم باش
حرفی بزن! هنگامه ی آوازهایم باش
آنجا تو، اینجا هر چه از من دور و بیگانه است
ای دور نزدیک! ای همین جا! آشنایم باش
یک سو خدا، یک سو پُر از اهریمن و طوفان
وقتی خدایی نیست با من، ناخدایم باش
دنبال خود می گردم و گم می شوم در خویش
در جاده های سمت پیدا پا به پایم باش
تا با جنون و عشق درگیرم صدایم کن!
تا بشکنم در خویش، فریاد رهایم باش
من آنکه می خواهی برایت می شوم اما
تو آنکه می خواهی خودت باشی برایم باش
ناصر فیض
دیگر اشعار : ناصر فیض
نویسنده : علیرضا بابایی