سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید امروز: 761 ، بازدید دیروز: 2003 ، کل بازدیدها: 13098846


صفحه نخست      

هر بار خواست چای بریزد نمانده ای

بدست علیرضا بابایی در دسته تاریخ : 91/7/25 ساعت : 8:35 عصر

چای

 

هر بار خواست چای بریزد نمانده ای

رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای

 

تنها دلش خوش است به اینکه یکی دو بار

با واسطه "سلام" برایش رسانده ای

 

حالا صدای او به خودش هم نمیرسد

از بس که بغض توی گلویش چپانده ای

 

دیدم که شهر باز پر از عطر مریم است

گفتند باز روسری ات را تکانده ای

 

میخندی و برات مهم نیست ... ای دریغ

من آن نهنگی ام که به ساحل کشانده ای

 

 

بدبخت من...

فلک زده من...

بد بیار من...

امروز عصر چای ندارم... تو مانده ای!

 

 

حامد عسگری


دیگر اشعار :
دیدگاه

نویسنده : علیرضا بابایی

محبوب کردن