از آن روزی که بخشیدم به چشمانت دل خود را
به چشم خویش میبینم همه شب قاتل خود را
تو همچو کودکان سرگرم بازی کردنی بانو
که جفت هم بچینی قطعه های پازل خود را
من این سو خواب از چشمم پریده تا خروس صبح
که شاید حل کنم با تو تمام مشکل خود را
شب و دریایی از امواج اندوه پریشانی
یقین گم میکنم دیگر نشان ساحل خود را
بگو ای بید مجنونی که در هم ریخته موهایت
چگونه در کنار تو بسازم منزل خود را
تمام سهم من از زندگی شعر است و موسیقی
نشد از سر بریزم تا به پایت حاصل خود را
شبیه آرزوها و خیالات منی شاید
که از روز ازل دادم به چشمانت دل خود را
حمد الله لطفی
دیگر اشعار : حامد عسکری، حمد الله لطفی
نویسنده : علیرضا بابایی