بُغض ِسنگین ِگلویم را نمی فهمد کسی
تلخی ِسِرّ ِمَگویم را نمی فهمد کسی
حال ِمن وقتی که بعد از سالها دلواپسی
می نشینی رو به رویم را نمی فهمد کسی
پشت این لبخندها تشخیص دردم ساده نیست
سر به زیرم ، های و هویم را نمی فهمد کسی
مثل یک زندانی ام ، از بند مهرت ناگزیر
جز "رهایی" آرزویم را نمی فهمد کسی
صد گره بر روسری های پریشان من است
نغمه های تار مویم را نمی فهمد کسی
می شناسی شاعرت را ، خنده های تلخ را
جز تو هرگز خُلق و خویم را نمی فهمد کسی
#سمیرا_غفاری
دیگر اشعار : سمیرا_غفاری
نویسنده : علیرضا بابایی