بگذار مثل کاغذی تاخورده باشم
پروانه ای لای کتابی مرده باشم
ای زندگی! آخر در آغوشش کشیدم
باید چه چیزی بر سرت آورده باشم...
حتی تصور هم نمی کردی که یک روز
از آدمی مانند او دل برده باشم
یادش پر از لبخندهای بی دلیل است
اخر چرا از رفتنش آزرده باشم
مثل غباری شاد باشم یا بخواهم
یک قله اما ساکت و افسرده باشم
مادر چرا شیون؟ مگر تا یاد او هست
من می توانم؟ می توانم مرده باشم؟
شیرین خسروی
دیگر اشعار : شیرین خسروی
نویسنده : علیرضا بابایی