این روزها سخاوت باد صبا کم است
یعنی خبر ز سوی تو این روزها کم است
اینجا کنار پنجره تنها نشسته ام
در کوچه ای که عابر درد آشنا کم است
من دفتری پر از غزلم، ناب ناب ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است
باز آ ببین که بی تو در این شهر پر ملال
احساس ، عشق ، عاطفه ، یا نیست یا کم است
اقرار می کنم که در اینجا بدون تو
حتی برای آه کشیدن هوا کم است
دل در جواب زمزمه های بمان من
می گفت می روم که در این سینه جا کم است
غیر از خدا که را بپرستم؟ تو را ، تو را
حس می کنم برای دلم یک خدا کم است
محمد سلمانی
دیگر اشعار :
نویسنده : علیرضا بابایی