سپید... تور سپیدی که بر سرم زده ای ،
سپید... مثل گلی که به دفترم زده ای
سپید...مثل شکوفه ، شکوفه های سپید
که دانه دانه به اعماق باورم زده ای
به واژه های غریبم سپیده پاشیدی
سپس به آینه های برابرم زده ای
سپس تمام نفس های مهربانت را
در امتداد نفس های آخرم زده ای
سلام...صبح قشنگت بخیر...آرامش
که سر به دلهره های مکررم زده ای
چه اتفاق سپیدی...سپید یعنی این
کبوتری که به قلب کبوترم زده ای...
نغمه مستشارنظامی
دیگر اشعار : نغمه مستشارنظامی
نویسنده : علیرضا بابایی