ای علی اصغر گل نورسته ام
ای امیدم نو گل دل خسته ام
ای دلم از داغ تو گردیده خون
کشته گشتی کشته ازجهل وجنون
چون گلویت تیر نامردی درید
آه جانسوزی ز دل مادر کشید
ماه من درخون خود پرپر زدی
آتشی در جان پیغمبر زدی
گشته ای باب الحوائج ازوفا
درد محرومان عالم کن دوا
بر درت درمیزند آواره ای
خاکساری عاشقی بیچاره ای
خاک درگاهت بچشمان میکشد
ساغر شوقت ز ایمان میچشد
میسراید پشت بغضت کینه را
روح طغیانی ترین آئینه را
آنکه برلبهای خشکت خنده زد
بر دهانت بوسه ی مردانه زد
کربلا خون میچکد در استجاب
میگشاید درب جنت با شتاب
با شکوهی مثل یک احساس پاک
عطر عشقی د رهیاهوی مغاک
ای نگاهت مهربان چون مصطفی
کوچکی اما بزرگی چون دعا
طلعت خیاط پیشه
دیگر اشعار : محرم
نویسنده : علیرضا بابایی