دو چشمم نم نم باران و دل دشت کویر امشب
بیا بانو ! مدارا کن ، دو دستم را بگیر امشب
بیا « آرایه » ام باش و بشو زیبای شعر من
تو با من می شوی آیا ، « مراعات النّــظیر » امشب ؟
تویی « مرجع » برای ( من ) ، ( تو ) و ( او ) ( ما ) ، ( شما ) ، ( ایشان )
« جدا » نه ؛ « متّــصل » گردان ، مرا بر خود « ضمــیــر » امشب
نگفتی آی ! ماه من ! به دور از چشم های بد
من و تو در کنار هم ، شود امکان پذیر امشب ؟
تمام سهمم از دنیا ، سراسر حال گیری بود
بیا و لااقل دیگر ، تو حالم را نگیر امشب
چرا از «قالب » چشمم ، نمی گیری تو « مضمون » را
بدان که این گلو پیشت ، حسابی کرده گیر امشب
حنظله ربانی
دیگر اشعار : حنظله ربانی
نویسنده : علیرضا بابایی