بی خود از هم همه ای دردل خود ساخته ایم
ازهمان نقطه آغاز به دل قافیه را باخته ایم
ترس تنهایی و شبهای پریشانی دل
سببی گشته که شمعی به دل افروخته ایم
کوله باری که بدان باعث تنهایی ماست
خاطراتی ست که با اشک دل اندوخته ایم
عمرخود را به هوای غم دلدارپریشان کردیم
چه ندانسته بدان آتش احساس زدل سوخته ایم
بی سبب نیست که در خلوت این وادی عشق
پشت هر پنجره چشمی به رهی دوخته ایم
انتظارست که آتش به دل پاک غزل هایم زد
ما ز هر قطره زچشم خون دلی ریخته ایم
مهدی قربانی
دیگر اشعار :
نویسنده : علیرضا بابایی