یک برکه ی پر قو و یا بوم دورنگ است؟
بین دوقبیله، سرِ چشمان تو جنگ است!
چشمان تو مستعمره ی من شده امروز
تیمور اگر در طلب فتح تو لنگ است!
مثل غزل پخته ی سعدی ست نگاهت
هربار مرورش بکنم باز قشنگ است
وقتی تو نباشی ، چه امیدی به بقایم؟!
این خانه ی بی نام و نشان، سهم کلنگ است
باید که به صحرا بزنم گاه گداری
این شهر برای منِ بی حوصله تنگ است
قد می کشم و ماه می آید به کنارم
این دلخوشیِ هرشب یک بچه پلنگ است...
" رویا باقری "
دیگر اشعار : رویا باقری
نویسنده :