وقت دلتنگی دلم صحرای محشر می شود
این ندیدنها برایم تلختر سر می شود
گفته بودی از نرفتنها ولی این بارهم
سینه ام از درد دوری بس مکدر می شود
سهم من از باتو بودن باز هم فرهاد من
اشک چشمی در وداعی تلخ و آخر می شود
باز می پیچد صدای گریه ام در کوی دل
از جداییها که هربارم مقدر می شود
من که دادم دین و دنیا را به چشمانت چرا
این دلم جرمی نکرده سخت کیفر می شود
آن نوازشهای شیرینت شبی با اشک و اه
در نهایت چون حکایت ثبت دفتر می شود
آرامش ظهرابی
دیگر اشعار : آرامش ظهرابی
نویسنده : علیرضا بابایی