پناهت می دهم آهویِ زخمی
بهارانی ! برو ، پاییز برگرد
خدای عشقمان پشت و پناهت
بدون من برو ، لبریز برگرد
هوا سرد است ، پیشانی بپوشان
ولی بر ساحلِ غم خیز برگرد
برو ! اینگونه ، نَتوانی بمانی
ولی جانِ منِ نا چیز برگرد
پناهم باش بعد از این همه درد
دو چشمم کوره راهت،تیز برگرد
بیا ! نگذار اینجوری بمیرم
به سوی عشقِ شور انگیز برگرد
تو زخمی گشته ای در جنگ با عشق
بیا با لشگرِ چنگیز برگرد
به خون خواهیِ چشمانت میایم
همان چشمان سحر انگیز،برگرد
بیا! این آب،این قرآن،به سر گیر
فدایت چشمِ باران خیز ، برگرد
ناشناس
دیگر اشعار :
نویسنده :