سفر به خیر گل من که می روی با باد
ز دیده می روی اما نمی روی از یاد
کدام دشت و دمن؟یا کدام باغ و چمن؟
کجاست مقصدت ای گل ؟ کجاست مقصد باد؟
مباد بیم خزانت که هر کجا گذری
هزار باغ به شکرانه ی تو خواهد زاد
خزان عمر مرا داشت در نظر دستی
که بر بهار تو نقش گل و شکوفه نهاد
تمام خلوت خود را اگر نباشی تو
به یاد سرخ ترین لحظه ی تو خواهم داد
تو هم به یاد من او را ببوس اگر گذرت
به مرغ خسته پر دلشکسته ای افتاد
غم ((چه می شود)) از دل بران که هر دو عنان
سپرده ایم به تقدیر ((هر چه بادا باد))
بیایم از پی تو گردباد اگر نبرد
مرا به همره خود سوی نا کجا آباد
حسین منزوی
دیگر اشعار : حسین منزوی
نویسنده : علیرضا بابایی