• وبلاگ : نبض شعر
  • يادداشت : از همان روزي که در باران سوارم کرده اي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 47 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هليا 

    ديدن روي تو در خويش ز من خواب گرفت

    آه از آيينه که تصوير تو را قاب گرفت

    خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد

    کشتي ام را شب طوفاني گرداب گرفت

    در قنوتم ز خدا «عقل» طلب مي کردم

    «عشق» اما خبر از گوشه ي محراب گرفت